آزادوار شهری به قدمت تاریخ


دنیا را ببین... بچه بودیم از آسمان باران می آمد

بزرگ شده ایم از چشم هایمان میآید!!

بچه بودیم همه چشمای خیسمون رومیدیدن

بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه

بچه بودیم تو جمع گریه میکردیم

بزرگ شدیم تو خلوت

بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست

بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه

بچه بودیم همه رو 10 تا دوست داشتیم
 
بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی هیچی بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم
کاش هنوزم همه روبه اندازه همون بچگی 10 تا دوست داشتیم

بچه که بودیم اگه با کسی دعوا میکردیم یک ساعت بعد از یادمون میرفت و
معنی قهر نهایت نهایتش تا فردا صبح بود

بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم
 
بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه

بچه که بودیم آرزمون بزرگ شدن بود

بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم

بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم

بزرگ که شدیم همش تو خیالمون بر میگردیم به بچگی

بچه بودیم  درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند

بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم ...هیچ کس نمی فهمد
 
بچه که بودیم دوستیامون تا  نداشت

بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره
 
 بچه که بودیم، بچه بودیم

بزرگ که شدیم ، بزرگ که نشدیم هیچ دیگه همون بچه هم نیستیم

 ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم
...
و همیشه بچه بودیم

 



نویسنده: ׀ تاریخ: سه شنبه 23 دی 1391برچسب:بچه,,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

تمامی حقوق برای سایت روستای آزادوار محفوظ است. انتشار مطالب با ذکر منبع بلامانع است